رمان عشق پیچیده

الینا · 07:34 1400/03/01

سلاااااام 

اومدم یک رمان بزارم (پارت اول) 

برید ادامه😍

از زبان مرینت: دیگه ادرین رو دوست نداشتم. عشقم بهش کم شده بود. کاگامی جای من رو گرفته بود ، حرف های لایلا منو خسته کرده بود ، کلویی هم از یه طرف ، ادرین هم دیگه اهمیتی بهم نمیداد ، حتی یکم ، دیگه حوصله ی هیچی رو نداشتم. خیلی کسل بودم ، خیلی حالم بد بود...........نمیدونم چرا............

از زبان ادرین: مرینت تازگی ها خیلی حوصله نداشت........نمیدونم چی شده بود............نمیدونم چه اتفاقی افتاده بود..........اما............اما احساس میکردم داره اتفاقاتی می افته(خسته نباشید😐)

از زبان الیا: مرینت خیلی کسل بود از وقتی که حسش نسبت به ادرین کمتر شده بود حوصله ی هیچی نداشت..........

حتی توی کلاس نصفه میموند و میرفت خونه..............حتی بعضی موقع ها هم نمیومد............فقط بعضی اوقات به خواطر امتحانات می اومد اما خیلی زود کلاس رو ترک می کرد............خیلی نگرانش شده بودم.............میترسیدم اتفاقی براش بی افته😢

از زبان مرینت: رفتم خونه روی تخت دراز کشیدم حوصله نداشتم مشق بنویسم...........حوصله ی هیچی رو نداشتم ، صوت ناراحت تیکی رو دیدم خودمم خیلی ناراحت شدم ، هم از ادرین و هم از اینکه تیکی به خواطر من ناراحت بود😩 بالشم رو فشار دادم و کمی اشک ریختم ، بعد به بالکن رفتم داشتم چشام رو بستم و به ادرین فکر میکردم...........باد خیلی ملایمی می وزید و کم کم داشتم اروم می شدم.............

از زبان ادرین: با دخترا رفته بودیم تا از دل مرینت در بیارم توی بالکن بود..........من رفتم بالکن و دخترا توی اتاق منتظر موندن.............صداش کردم و گفتم:مرینت

مرینت یک جیغ بلند کشید! و به پشت پرید و............!!!!

از زبان مرینت: هونطور که به ادرین فکر میکردم ، که ادرین صدام کرد...........ترسیدم و یک جیغ بلند کشیدم و از ترسم به پشت پریدم و.........!!!!

از زبان الیا: با دخترا توی اتاق بودیم...........منتظر بودیم که ادرین از دل مرینت در بیاره که یک دفعه مرینت جیغ بلندی کشید ، با ترس و لرز از اینکه چه اتفاقی افتاده ، با سرعت خیلی زیاد رفتیم بالکن و دیدیم که.................!!!!

******************************************************************************************************************************************

خب خب پارت اول تموم شد میدونم یکمی کم بود. بگید که چه بلایی سر مرینت اومده😁

5 کامنت و 5 لایک بدید تا پارت بعدی رو بزارم

کامنت و لایک حق نویسنده هاست